بسم الله الرحمن الرحیم
سفیر خون خدا یا مسلم بن عقیل *** لب تشنه گشته فدا یا مسلم بن عقیل
جان فدای صبر تو دل کنار قبر تو *** ایّهاالمسلم سلام، ایّهاالمسلم سلام
دست هایی اینک در پنهانترین مخفی گاه های کوفه به خود می لرزند، همان دست های بی ریشه ای که قرار بود به مددِ عشق، جنگلِ سروِ آزاده ای باشند و همان دست ها که قرار بود شمشیرِ جهاد به کف گیرند، ناگهان چنان به ضربِ شمشیرِ نفاق، بُریده شدند که دیگر هیچ دستی را به بیعت نمی توانند فشرد.
پس کجاست آن پیر زن تا تو را میهمان کند؟ و کجاست فرزند ناخلفش تا دین و آخرتش را به کیسه ای زر بفروشد؟ و کجایند سپاهیان ابن زیاد، تا شهامت و آزادگی ات را به نظاره بایستند؟ و کجاست، دارالاماره کوفه، تا ورودت را به شوق بنشیند؟ آه! که تو چه قدر انتظار آن لحظه را می کشی! که تو از آغاز، فقط به شوق شهادت، به کوفه آمدی!
اینک تویی، ابن عقیل! تنها، آتشین، زخمی. شمشیر، این آخرین پناه را به فراز آور! این آخرین جهادت است. بگذار شمشیرت سرافراز بماند. این آخرین نَفَس را در جهاد بِکِش! ای طلایه دارِ عاشورا! اینک نینوا برای تو می گرید.
* * * * * * * * * * * * * * * * * *
الهی تو را می خوانم، با اشک هایی که به ترنم آخرین نوای آسمانی مولایم حسین علیه السلام در روز عرفه، بر صورت شرمسارم روان شده است.الهی! تو را می خوانم به پاکی و خلوص بندگی در صحرای عرفات، به تکاپوی حاجیان؛ آن گاه که جان مشتاق را برای لقای تو روانه آسمان زلال عرفه میکنند.
امروز، وسعتِ بی نهایت خدا را، به رُخ خود خواهم کشید! باید امروز، ساکنان عرش و ملکوت، با فریاد «اَنْتَ الّذی»های من، هم آوا شوند و از اعتراف «انا الّذی»،هایم، به شِکوه، آیند!
الهى! این کهکشان بى نهایت رحمت تو و این بندگان کوچک شرمسار؛ شاید دیر آمده ایم، ولى آمده ایم. به زلال اشک هاى جارى بندگان صالحت در صحراى عرفات قسم، ما دور افتادگان از حریم عشق و عرفان را بپذیر!
* * * * * * * * * * * * * * * * * *
نهم ذیحجه روز عرفه، روز استغفار ؛ روز توسل، روز یادآوری عجز خویش و توانایی خداوند، روز خواندن «لا اِللّه اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ المُوَحِّدینَ» و سالروز شهادت مظلومانه سفیر غریب امام حسین حضرت مسلم بن عقیل علیهم السلام و هانی بن عروه را به پیشگاه مقدس آقا ومولا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وعموم منتظرانش تسلیت عرض مینمائیم .