سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قطعه دیگرى از روایت براى شما بگویم که عجیب است : حضرت موسى علیه السلام سومین پیغمبر اولوالعزم خدا از کوه طور برمى‏گشت . بیرون مصر دید فردى مؤدب ، نورانى ، تک و تنها با بیل و کلنگ قبر مى‏کند .

 آمد سلام کرد و کار این مرد الهى را تماشا مى‏کرد . دید خیلى منظم کار مى‏کند . کندن قبر تمام شد . این قبرکن هیچ چیزى نمى‏گفت . وقتى تمام شد ، به حضرت موسى بن عمران علیه السلام گفت : آیا در این قبر مى‏خوابى تا من ببینم اندازه آن کسى که مى‏خواهم دفنش کنم شده یا نه ؟
 حضرت گفت : بله . چرا نخوابم ؟ بالاخره مؤمنى از من درخواست کرده است ، من باید درخواستش را جواب دهم . وارد قبر شد و در آن خوابید . دید به اندازه است . آمد برخیزد ، اما آن شخص اجازه نداد . گفت : من ملک الموت هستم . به من گفته‏اند : قبر موسى را مى‏کنى و او را در قبر مى‏خوابانى ، بعد روحش را قبض مى‏کنى و دیگر مهلت بیشتر حرف زدن را نداد و جان او را گرفت .
 به فکر این لحظه باشید . این لحظه‏اى است که قطعاً آمدنى است و هیچ چاره‏اى از آن نیست . براى آنهایى که دست خالى هستند، روز بسیار سنگینى است .
 صداى چاوشان مردن آیو
بگوش آوازه جان کندن آیو
رفیقان مى‏روند نوبت به نوبت
واى آن ساعت که نوبت وا من آیو


نویسنده : علی فریدی » ساعت 7:27 عصر روز پنج شنبه 91 بهمن 19